کوچه های پیچ در پیچ و ساختمان های که فضای کوچه را در خود حبس کرده اند و بارانی که زمین را پوشانده تا به نمایان شدن قطرات باران کمک کند و یک پنجره که بازش میکنی و یک نخ را به آتش میکشی و درذهنت سعی میکنی با کلمات بازی کنی تا زیبایی آن لحظه را با جملات به تسخیر در آوری.محیط مناسبی است برای فارق شدن از افکار آزار دهنده , از فکر کرن به کشته شدن مردم در جنگ های بی پایان از زجه زدن های یک مادر و بی تفاوتی دولتمردان
محمدرضا